مارک جارمن[1]
مترجم: پریا درویش پوریان*
اگر آگاهی نوری است، آن آتشی که پرومته از خدایان ربود و به نوع بشر داد، پس این نور بیتردید بسیار پیشتر از اینکه کهنترین حماسة جهان، گیلگمش، به خط میخی بر روی الواح گلی منقش شود، فرارسیده بود. با این حال ما عمیقاً آگاهی را با زبان مرتبط میدانیم و اگر گیلگمش کهنترین حماسة شرق و غرب ما باشد که در هزارة سوم عصر مشترک[2] ، تنها پنج هزار سال پس از پایان واپسین عصر یخبندان نوشته شده است، پس این حماسه آن چیزی را ثبت کرده است که ابتدا به ذهن انسانها خطور کرد تا آنها این موهبت شایان توجه، آگاهی_ را که بهنظر میرسید ایشان را از سایر مخلوقات متمایز میکرد_ بشناسند.
حماسة گیلگمش با آگاهی درگیر و دارست؛ بهویژه درگیر آگاهی از مرگ، آگاهی فردی از مرگ است، دانش به اینکه هر تفکر سومی، گور ماست[3] و این یاریرسان نیست؛ اما وجود دارد. ویلیام جیمز[4] اذعان داشت که آگاهی یک واقعیت، معتبر و غیرقابل انکار است. گیلگمش به ما یادآوری میکند که آگاهی از مرگ، مرگ خودمان، به این واقعیت اعتباری انکارناپذیر میبخشد.
بسیاری به ترجمة این حماسة بینالنهرین، منطقهای که باغ عدن کتاب مقدس در آن قرار دارد، دست زدهاند. جان گاردنر[5] رماننویس، بیست و پنج سال پیش تا هنگام مرگ در کار ترجمة گیلگمش بود. سی سال پیش، هربرت میسن[6] یک نسخة خوب و بسیار فشرده تدارک دید. و همین اواخر در سال 1992، دیوید فری[7] چهارمین ترجمه را عرضه داشت که رابرت پینسکی از آن بهعنوان یکی از بهترین ترجمهها یاد کرد. استفان میشل[8]، مترجم شعر به زبانهای گوناگون، نسخهای تهیه دیده است که توجه ما را میطلبد.
[1] .Mark Jarman
[2] . common era: گاهشمار دوران مشترک که بهعنوان جایگزینی برای گاهشمار میلادی با مبدأ یکسان بهکار میرود.
[3] . منظور از این عبارت این میتواند باشد که ما در آستانة مرگ، به فانی بودن و جاودان نبودن خود پی میبریم.
[4] . William James
[5] . John Gardner
[6] . Herbert Mason
[7] . David Ferry
[8] . Stephan Mitchell