تاریخ دریافت: 19/03/1401- تاریخ پذیرش: 25/04/1401
میلاد جهانی سیاهرودی
مدرس و پژوهشگر، کارشناسی ارشد نقاشی، دانشگاه علم و فرهنگ، ، تهران، ایران.
چکیده
تغییر در لایههای زیرین جامعه بهواسطۀ انباشتِ نگاه سنت، کاری سخت و دشوار بهنظر میرسد. از آنجا که هنر هم یکی از لایه¬های مهم جامعه به حساب می¬آید، تغییر نظام ارزشیِ آن -با وجود سابقه¬ای طولانی- دشواری فرایند تغییر را چندبرابر ساخته است. یکی از پدیده¬های مهم که همواره در مقابل سازوکار سنت قد علم کرده، مدرنتیه است. مدرنیته به دلیل ماهیت پدیداری همواره با ارائۀ اندیشه¬ای انتقادی سعی در راندن هر گونه نگاه سنتی دارد. این امر تنها به حوزۀ اجتماعی محدود نمی¬شود بلکه در ساحت هنر نیز قابل روئیت است. بازده زمانی چنین امری در ایران را می¬توان از دورۀ ناصرالدین شاه در نظر گرفت و اوج آن را عصر پهلوی اول دانست. با ناآرامیهای سیاسی و پایان یافتن حکومت رضاشاه و حضور متفقین در ایران، گویی آخرین میخها بر تابوت سنت تصویری کوبیده شد. تأسیس دانشکدۀ هنرهای زیبا بهعنوان نهادی نو در حوزۀ هنر، عصیانی در برابر نهادهای آموزشی هنر تلقی می¬شود. هنرمندان و فارغالتحصیلان این دانشگاه بهموجب رویارویی با دغدغههای نوین و تازه در اروپا، محتوایی نو به جامعۀ هنری ایران افزودند. از مهمترین هنرمندان در این دوره جواد حمیدی، جلیل ضیاءپور و مارکو گریگوریان هستند. هدف این پژوهش بررسی اندیشۀ انتقادی هنرمندان نوجو در برابر اندیشۀ سنتیِ حاکم است. تقابلی که با تلاش هنرمندان نامبرده در این عرصه اتفاق افتاده است، بهعنوان مبانی مجادله با سنت تصویری شناخته می¬شود. مباحثی نظیر فرم و محتوا، ابزارگرایی با محتوای ایرانی، تئوریزهسازی و انتشار بیانه جهت مقابله با سنت از جمله نکات مهم در رسمیت یافتن هنر نوگرا است. لذا سؤال این پژوهش منوط بر چگونگی روش انتقاد هنرمندان نوگرا در مقابل سنت تصویری ایران است. روش تحقیق در این پژوهش بهصورت توصیفی- تحلیلی و شیوۀ گردآوری اطلاعات، کتابخانهای است.
واژگان كليدي: مدرنیته، نقاشی نوگرای ایران، جواد حمیدی، جلیل ضیاءپور، مارکو گریگوریان